باجی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        BAJY 
    
							
    
								
        باجی . [ جی ی  ] (اِخ ) ابومروان  محمدبن  احمدبن  عبدالملک  لخمی  باجی . رجوع  به  ابومروان  محمد در همین  لغت نامه  و رجوع  به  عیون الانباء ج  2 صص  67 - 68 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        باجی یاسمن .[ س َ م َ ] (اِخ ) یکی  از ائمه ٔ فقه  کتاب  کلثوم ننه .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  باجی . [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ ] (اِخ )علی بن  محمد شافعی . رجوع  به  علی بن  محمد شافعی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  سلطان  باجی . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  قمرود بخش  مرکزی  شهرستان  قم . این  ده  در 6هزارگزی  شمال  قم  قرار گرفته  و موقع جغ...