بارق
نویسه گردانی:
BARQ
بارق . [ رِ ] (اِخ ) ملک ... نام والی قلعه ٔ سلم بود. صاحب حبیب السیر آرد: یوشع مدت هفت سال کمر جهاد بر میان بسته بسیاری از اهل کفر و عناد را بقتل رسانید و اکثر بلدان شام و دیار مغرب را مفتوح گردانید و بعضی از حکام آن مواضع مانند ملک بارق که والی قلعه ٔ سلم بود اظهار اسلام نموده به جان و مال امان یافتند. (حبیب السیرچ خیام ج 1 ص 105). و رجوع به ص 106 همین جلد شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بارق . [ رِ ] (اِخ ) باوق . یارق . یاروق . بخشی ختایی . معلم و مربی فرزند غازان بود:... و چون پنج ساله شد (فرزند غازان ) اباقاخان او را به بار...
بارق . [ رِ ] (اِخ ) ذوبارق همدانی . لقب جغونةبن مالک . (تاج العروس ) (ناظم الاطباء).
بارق الالهی . [ رِقِل ْ اِ لا ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول حکمت اشراق نوری است که بدنبال ریاضات و مجاهدات و اشتغال به امور علوی روحا...