اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بارق

نویسه گردانی: BARQ
بارق . [ رِ ] (اِخ ) نام آبی است در عراق میان قادسیه و بصره . در اشعار عرب ذکر بسیار از این آب میشود. در جوار این محل در بین بنی تغلب و نمر سانحه ای واقع شده که به «یوم البارق » موسوم است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). و یاقوت آرد: آبی است به عراق و آن مرز میان قادسیه و بصره است و از اعمال کوفه باشد و شاعران نام آن را در اشعار بسیار آورده اند. اسودبن یعفر گوید :
اهل الخورنق و السدیر و بارق
و القصر ذی الشرفات من سنداد.
رجوع به عقدالفرید چ 1359 قاهره ج 3 ص 236 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بارق . [ رِ ] (اِخ ) باوق . یارق . یاروق . بخشی ختایی . معلم و مربی فرزند غازان بود:... و چون پنج ساله شد (فرزند غازان ) اباقاخان او را به بار...
بارق . [ رِ ] (اِخ ) ذوبارق همدانی . لقب جغونةبن مالک . (تاج العروس ) (ناظم الاطباء).
بارق الالهی . [ رِقِل ْ اِ لا ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول حکمت اشراق نوری است که بدنبال ریاضات و مجاهدات و اشتغال به امور علوی روحا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.