اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازه

نویسه گردانی: BAZH
بازه . [ زَ / زِ ] (اِ) پاچه :
کوه را زلزله چون کیک فتد در بازه
ابر را صاعقه چون سنگ فتد در قندیل .

انوری .


کیک در بازه ٔ من افکندی
وینکت سنگ در افتاده بسر.

انوری .


غمت آن لحظه بی اندازه افتد
که آندم کیکت اندر بازه افتد.

عطار.


و گویا لهجه ای در پازه و پاچه است که «پ » به «ب » و «چ » به «ز» تبدیل شده است . و رجوع به پاچه و پازه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
باضة. [ ض ْ ض َ ] (ع ص ، اِ) زن تنک پوست آگنده گوشت . (منتهی الارب ). زن لطیف پوست سپید اندام که خون او از پوست نمایان شود. (از تاج الع...
بعضة. [ ب َ ع ِ ض َ ] (ع ص ) پشه ناک : لیلة بعضة و ارض بعضة کذلک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). شب یا سرزمین پر...
لیلة بعضة. [ ل َ ل َ تُن ْ ب َ ع ِ ض َ ] (ع اِ مرکب ) شب پشه ناک . لیلة مبعوضة.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.