اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بعضة

نویسه گردانی: BʽḌ
بعضة. [ ب َ ع ِ ض َ ] (ع ص ) پشه ناک : لیلة بعضة و ارض بعضة کذلک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). شب یا سرزمین پرپشه . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). مبعوضه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به مبعوضه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
لیلة بعضة. [ ل َ ل َ تُن ْ ب َ ع ِ ض َ ] (ع اِ مرکب ) شب پشه ناک . لیلة مبعوضة.
باضة. [ ض ْ ض َ ] (ع ص ، اِ) زن تنک پوست آگنده گوشت . (منتهی الارب ). زن لطیف پوست سپید اندام که خون او از پوست نمایان شود. (از تاج الع...
باذه . [ ذَ ] (اِ) باده . ریشه و اصل بادق . رجوع به باذق و المعرب جوالیقی ص 81 س 5 شود.
بازه . [ زَ / زِ ] (اِ) پاچه : کوه را زلزله چون کیک فتد در بازه ابر را صاعقه چون سنگ فتد در قندیل . انوری .کیک در بازه ٔ من افکندی وینکت سن...
بازه . [ زَ / زِ ] (اِ) چوبی بود میانه نه دراز و نه کوتاه ، آن را دو دسته گویند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 514) : نشسته به صد خشم در کازه ای...
بازه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 50 هزارگزی شمال باختری مشهد و 12 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد ب...
بازه . [ زَ ] (اِخ ) ۞ دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 50 هزارگزی شمال باختری مشهد و 12 هزارگزی شمال شوسه ٔ مشهد ب...
بازه . [ زَ ] (اِخ ) ۞ نام قصبه ای است در حوزه ٔ غرناطه در اسپانیا که در 32 هزارگزی شمال شرقی شهر قادیس قرار دارد، جمعیت آن در حدود 8900 تن...
بازه . [ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در سرزمین سودان ، در ورای سواکن ، که از آنجا کبوتری خاص را بمکه می آورند. (معجم البلدان ).
بازه. (منابع طبیعی و جنگل شناسی) عرصۀ جنگلی که به دلیل شرایط طبیعی بدون درخت یا بسیار کم درخت باقی مانده باشد. (منبع: لغتنامۀ فرهنگستان زبان و ادب فا...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.