 
        
            باغ 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        BAḠ 
    
							
    
								
        باغ . (ترکی ، اِ) بند که  از آن  چیزی  را بندند. (غیاث  اللغات ). در ترکی  بمعنی  بند که  از آن  چیزی  را بندند. (آنندراج ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  دراز. [ دِ ](اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  دلفارد بخش  ساردوئیه ٔ شهرستان  جیرفت ، که  در 94 هزارگزی  جنوب  خاوری  ساردوئیه  و8 هزارگزی  راه  مالرو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  خواص . [   ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  بهنام  وسط بخش  ورامین  شهرستان  تهران  که  در 8 هزارگزی  باختر مرکز بخش  و 7 هزارگزی  راه  شوسه  واقع ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  خونی . [ غ ِ ] (اِخ ) باغی  مشهور در مشهد که  دیر زمانی قنسولخانه ٔ دولت  اتحاد جماهیر شوروی  در آن  بود. و در زمان  مرحوم  کلنل  محمدتقی خان ، ع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  سنگی . [ س َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  طبس  مسینا بخش  درمیان  شهرستان  بیرجند که  در 92 هزارگزی  جنوب  خاوری  درمیان  واقع است . ناحیه ای  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  سیاه . [ غ ِ ] (اِخ ) آبادیی  در فارس  نزدیک  مزایجان  دشت  مرغاب . (از گزارشهای  باستانشناسی  ج  4 ص 29). نه  فرسخ  میانه ٔ جنوب  و مشرق  قاضیان...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  شعیب . [ غ ِ ش ُ ع َ ] (اِخ ) نام  محلی  از طسوج  لنجرود [ قم  ] . (تاریخ  قم  ص 113).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  شعیب . [ غ ِ ش ُ ع َ ] (اِخ ) نام  یکی  از دیههای  الجبل  [ قم  ] . (تاریخ  قم  ص 136).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  شکری . [ غ ِ ش ِ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است  یک  فرسنگی  مشرق  بوشهر. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  شمال . [ غ ِ ش ِ ] (اِخ ) باغی  است  به تبریز که  از عهد امرای  آق  قویونلو در تاریخ  از آن  نامبرده  شده  است . رجوع  به  تاریخ  کرمان  چ  باستا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  شمال . [ غ ِ ش ِ ] (اِخ ) یکی از باغهایی  که  امیرتیمور در سمرقند ساخته  است  و شرف الدین  یزدی  در ظفرنامه  ج  1 ص 801، از آن  نام  میبرد و ممکن...