باغوت
نویسه گردانی:
BAḠWT
باغوت . (اِ) عیدی مر ترسایان را. (ناظم الاطباء). همان باغوث است که بمعنای استسقا بود. (ناظم الاطباء). همان باعوث است . (منتهی الارب ). اعجمی معرب است و آن عید نصاری است . (المعرب جوالیقی ص 57). در حاشیه ٔ المعرب آمده که صحیح آن باعوث است . (همان کتاب حاشیه ٔ همان صفحه ). و رجوع به باعوث شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
باغوت . (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
باقوت . [ ق ُوْ وَ ] (ص مرکب ) (از: با + قوت ) نیرومند. بانیرو. باتوان . مقابل ضعیف و ناتوان : گر سخنهای کسائی شده پیرند و ضعیف سخن حجت باقوت...
بعقوط. [ ب ُ ] (ع ص ) کوتاه قد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).