اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باقوت

نویسه گردانی: BAQWT
باقوت . [ ق ُوْ وَ ] (ص مرکب ) (از: با + قوت ) نیرومند. بانیرو. باتوان . مقابل ضعیف و ناتوان :
گر سخنهای کسائی شده پیرند و ضعیف
سخن حجت باقوت و تازه وْ برناست .

ناصرخسرو.


بسیاری از اشتران باقوت بر جای بماندند. (انیس الطالبین ص 203). و رجوع به قوت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
باغوت . (اِ) عیدی مر ترسایان را. (ناظم الاطباء). همان باغوث است که بمعنای استسقا بود. (ناظم الاطباء). همان باعوث است . (منتهی الارب ). اعج...
باغوت . (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بعقوط. [ ب ُ ] (ع ص ) کوتاه قد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.