اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بان

نویسه گردانی: BAN
بان . (هندی ، اِ) تیر. (آنندراج ). || چیزی است که به باروت پرکرده بمدد آتش بر فوج مخالف اندازند و آن بشکل هوائی باشد که آتشبازی معروف است ،ظاهراً نامش اگن بان است ، چه بان در هندی تیر را گویند و اگن بمعنی آتش . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). تیر هوایی آهنی که در جنگ بکار می برند. (ناظم الاطباء). احتمال میتوان داد که بان اسم صوت باشد، صوتی که از خالی شدن تیر یا آتش گرفتن باروت حاصل میشود و اگر چنین باشد بان مخفف بانگ فارسی است که نزد هندوان متداول شده است : چهکرهایی که مملو از بان بود از رسیدن شرار اخگر به یکبار آتش گرفته چندین هزار بان در آن مکان به جولان درآمده از آتش او باروت توپخانه هم شعله ور گشته هزار نفر از غازیان ایرانی و افغان را سوخته . (از مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ).
- بان انداز ؛ تیرانداز : میان زاغان و بوتیماران جنگ شد چنانچه زاغان بوتیماران را تا یک بان انداز زده می بردند. (از جامع مفیدی ص 860).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بان زیارت . [ زِ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 26 هزارگزی شمال باختری چوار و 24 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ ایلام به ...
بان گنجاب . [ گ ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان باوندپوربخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 32 هزارگزی شمال خاور شاه آباد و 8 هزارگزی شمال چهار زب...
بان روشان . (اِخ ) دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 13 هزارگزی شمال صالح آباد در کنار شوسه ٔ ایلام به مهران واقع است . ناحیه ایس...
بان آواره . [ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در انتهای اراضی پالان واقع شده و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغر...
بان بربیتا. [ ب َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند فیل را گویند و آن جانوری است کلان در هندوستان . (برهان قاطع) ۞ (آنندراج ) (ناظم الاطب...
بان شیروان . (اِخ ) ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که نزدیک بیرقوند واقع است و 5 خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
داردیده بان . [ دی دَ / دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 33هزارگزی جنوب باختری الشتر و 21هزارگزی با...
درزوسایه بان . [ دُ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش مرکزی شهرستان لار. حدود و مشخصات آن بقرار زیر است : از شمال و شمال خاوری ...
حیدردیده بان . [ ح َ دَ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فراتوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . ناحیه ای است کوهستانی سردسیری . دارای 120 تن ...
دیده بان گاه . [ دی دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از: دیده + بان + گاه ) محل دیده بان . دیده : بدان تا برد دیده بان گاه تخت بر او دیدبانان بیدار بخت ....
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۱ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.