باه
نویسه گردانی:
BAH
باه . [ هِن ْ ] (ع ص ) باهی . خانه ٔ خالی نامسکونی که چیزی در آن نباشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به باهی شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
باه . (صوت ) در تداول عامه کلمه ٔ تعجب است . (یادداشت مؤلف ). صورتی است از وا...
باه . (اِ) شوربا. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192). آش . طعام . خوراک . (ناظم الاطباء).
باه . (ع اِ) شهوت . پشت پری . (شرفنامه ٔ منیری ). پشت شهوت افزائی . (آنندراج ). شهوت را گویند که آب پشت و کمر است . مردی . (یادداشت مؤلف ). شه...
باه . (ع اِ) آرمیدن با زن . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). نکاح . (آنندراج ). لغتی است در باءة. (ذیل اقرب الموار...
بأه . [ب َءْه ْ ] (ع مص ) درنیافتن کسی را: ما باءَهْت ُ له ؛ نه دریافتم آن را. (منتهی الارب ). ما باءَهْت ُ له بأهاً؛ درنیافتم آن را. مقلو...
تن باه . [ تَم ْ ] (اِ) جوالیقی در المعرب ص 91 این کلمه را بمعنی حارس بدن و تجفاف را معرب آن می داند. و شاید تن پاه یا تن پای بمعنی برگست...
حجر باه . [ ح َ ج َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمداﷲ مستوفی گوید نوعی سنگ که حاملش را آرزوی به جماع کم نشود. (نزهة القلوب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
باه انگیز. [ اَ ] (نف مرکب )انگیزنده ٔ باه . محرک باه . مبهی . (یادداشت مؤلف ).