گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ببا نویسه گردانی: BBA ببا. [ ب َ ](ص ) چند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 151) : ببا روزگاری برآید برین کنم پیش هرکس هزار آفرین . ابوشکور.اما این کلمه محرف «بتا»ست و در شعر ابوشکور نیز همان است . رجوع به «بتا» شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی ببا ببا. [ ب َ ] (ص ) در خانه .در سرا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع). در که به عربی باب گویند. (فرهنگ ضیاء). || آش... ببا ببا. [ ب َ ] (اِخ ) قصبه ای است در صعید به ساحل غربی نیل و در حوالی بهنسا. (از معجم البلدان ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود