اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بح

نویسه گردانی: BḤ
بح . [ ب َح ح ] (ع مص ) بحوح . بحح . بحوحه . بحاح ، بحاحت . (منتهی الارب ). گلوگرفته و گران آواز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در صوت خشونت و غلظت پدید آمدن . (یادداشت مؤلف ). به گلوگرفتگی وخشونت و درشتی آواز دچار شدن . (از اقرب الموارد). بَحَح . بَحاح . بُحوح . بُحوحَه . بَحاحه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به هر یک از این کلمات شود
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۹ ثانیه
گره به باد زدن . [ گ ِ رِه ْ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اعتماد بر عمر کردن است . (رشیدی ) (انجمن آرا). تکیه و اعتماد بر کار بی بقا کردن . ...
گل به آب دادن . [ گ ُب ِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گل به آب انداختن شود.
این واژه ها عربی است و پارسی آنها این است: سامودیس (سنسکریت: سامودِسَ)
کاشف به عمل آمدن: معنی اصطلاح -: کاشف به عمل آمدن [ در اثر تحقیق یا به تصادف ] معلوم شدن مثال: - کاشف به عمل آمد که شاعری است صاحب نام و از اهل دل است...
خیلی توالت رفتن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
به دل کسی آمدن. تصور کردن. گمان کردن. ناراحت و دل‌آزرده شدن: «من درایستادم، و رفتن به حج تا آن‌گاه که از مدینه به وادی‌القریٰ بازگشت بر راه شام و خلعت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
به شَست اندر آوردن. واژهٌ «شَست» دارای معانی متفاوتی می باشد، بنابراین باید توجه نمود که در چه جائی «به شست اندر آوردن» بکار رفته است تا بتوان به معنی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.