اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بح

نویسه گردانی: BḤ
بح . [ ب َح ح ] (ع مص ) بحوح . بحح . بحوحه . بحاح ، بحاحت . (منتهی الارب ). گلوگرفته و گران آواز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در صوت خشونت و غلظت پدید آمدن . (یادداشت مؤلف ). به گلوگرفتگی وخشونت و درشتی آواز دچار شدن . (از اقرب الموارد). بَحَح . بَحاح . بُحوح . بُحوحَه . بَحاحه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به هر یک از این کلمات شود
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
رجوع شود به "بازگشت به"
ابتداءِ به ساکن. بدونِ مقدّمه، خود بخود.
مایه به مایه . [ ی َ / ی ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) رأس المال . فروختن چیزی به بهای خرید و بدون سود. مایه کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جم...
روی به دیوار. [ ب ِ دی ] (ص مرکب ) مشوش و پریشان و حیران . (ناظم الاطباء).- غریب روی به دیوار ؛ غریب پریشان و مشوش .
قائلین به خلأ. [ ءِ ن ِ ب ِ خ َ ل َءْ ] (اِ مرکب ) ۞ کسانی که عقیده به وجود خلأ دارند.
تأمین مدعی به . [ ت َءْ ن ِ م ُدْ دَ عا ب ِه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوقی ) توقیف مقداری از اموال خوانده و امانت گذاردن آن نز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اندیشه و قصد انجام کاری ( فهمیدن - به فکر افتادن )
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.