اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بح

نویسه گردانی: BḤ
بح . [ ب ُح ح ] (ع اِ) ج ِ اَبح ّ. (منتهی الارب ). ج ِ ابح به معنی دینار و تیر قمار. (آنندراج ). و رجوع به ابح شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
خرمن کهنه به باد دادن . [ خ ِ / خ َ م َ ن ِ ک ُ ن َ / ن ِ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) به دوست گذشته لاف زدن و غرور کردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج...
چادر به یک شاخ افکندن . [ دَ / دُ ب ِ ی ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به یک سو زدن چادر رعنائی و خودنمائی را. دور کردن چادر. (آنندراج ). رجوع به...
پوست سگ به روی کشیدن . [ ت ِ س َ ب ِ ک َ/ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بیشرم و خجلتی سخنی گفتن یا کاری کردن . کنایه از بیشرمی و بیحیائی است . (بره...
نامهٔ اوّل پولُس رسول به قُرِنتیان شهر قُرِنتُس مرکز ایالت اَخائیه در امپراتوری روم بود و یکی از شهرهای مهم یونان محسوب می‌شد. ترکیبی از نژادهای مختلف...
پوستین به گازر فرستادن . [ ب ِ زَ / زُ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) پوستین به گازر دادن : پوستین را به اولین منزل بفرستاد سوی گازر دل .سنائی .
خود را به‌کوچه‌ی علی چپ زدن = به‌روی خود نیاوردن، دانسته به‌نفهمیدن، ندیدن، نشنیدن... زدن، به‌دلیلی.
علیشیر نوایی (1501- 1441) 1- بیوگرافیسی ...
پای کسی را به بند کردن . [ ی ِ ک َ ب ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وی را اسیر و مقید ساختن : مر آن هر دو را پای کرده به بندبه زندان فرستاد شاه...
کاه پارینه به باد دادن . [ هَِ ن َ / ن ِ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایت است از لاف زدن و حکایت و سخنان گذشته گفتن و بر گذشته فخر کردن و نازید...
اشرف افغان. پسرعمو و جانشین محمود افغان رئیس قبیلهٔ غلجائی بود که در اوائل قرن ۱۲ هجری علیه صفویان شوریدند و سلطنت ایران را تصاحب کردند. در خلال آن اح...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.