بحرین
نویسه گردانی:
BḤRYN
بحرین . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ژان بخش درود شهرستان بروجرد در یکهزار گزی جنوب ایستگاه راه آهن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
بحرین . [ ب َ رَ ] (اِخ ) هر دو دریای روم و فارس که با هم جمع شده است . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). || دو دریای اسود و ابیض...
بحرین . [ ب َ رَ ] (اِخ ) سرزمینی واقع در طول ساحل غربی خلیج فارس که از قبل از ظهور اسلام مسکن قبائل ایرانی و قلیلی عرب و جزء قلمرو ایرا...
بحرین . [ ب َ رَ ] (اِخ ) مجمع الجزایر ایران در خلیج فارس بین شبه جزیره ٔ قطر و خاک عربستان سعودی . کرسی وبندر عمده ٔ آن منامه است . (از دائر...
پادشاهی بحرین کشوری است جزیرهای در خلیج فارس. پایتخت آن منامه، زبان رسمی آن عربی است و استفاده از زبانهای انگلیسی، فارسی و اردو هم بسیار رایج است. ب...
مجمع الجزایر و کشوری در جنوب خلیج فارس ، مشتمل بر 33 تا 35 جزیره . میان شبه جزیرة قطر (به فاصلة 28 کیلومتر) در مشرق و جنوب ، و خاک عربستان سعودی (الاَ...
پادشاهی بحرین کشوری است جزیرهای در خلیج فارس. پایتخت آن منامه، زبان رسمی آن عربی است و استفاده از زبانهای انگلیسی، فارسی و اردو هم بسیار رایج است. ب...
قلعه بحرین به عربی ( قلعة البحرین ) نام قلعهای تاریخی در کشور پادشاهی بحرین و یکی از نقاط دیدنی آن امارت است. نخستین بنیانگذاران قلعه پرتغالی ها بود...
علامه ٔ بحرین . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ب َ رَ ] (اِخ ) سیدهاشم بن سلیمان . رجوع به علامه ٔ بحرانی شود.