گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بخور نویسه گردانی: BḴWR بخور. [ ب ِ / ب ُ خَوْر / خُرْ ] (ص مرکب ) ۞ بسیارخوار. مقابل نخور: آدم بخوری است . (یادداشت مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی بخور بخور. [ب َ ] ۞ (ع اِ) آنچه بدان بوی دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه بدان بوی دهند و بوی خوش پراکنده کند. (ناظم الاطباء). هرچه بوی... بخور boxur همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی دری است: کهتاب kahtāb.*** فانکو آدینات 09163657861 راه بخور یا جاده بخور راه یا جاده بخور یکی از مسیرهای کاروانهای بازرگانی در دنیای باستان است که مهمترین جاده ارتباطی میان قارههای آسیا و آفریقا به شمار میرفته است. انواع... بخور مریم بخور مریم . [ ب َ / ب ُ رِ م َرْ ی َ ] (ترکیب اضافی ) ۞ گیاهی است از تیره ٔ پامچالها که از گلهای زینتی مرغوب است . گلهای آن دارای دم گل خم... بخور و نمیر بخور و نمیر. [ب ِ / ب ُ خوَ رُ / خُرُ ن َ ] (ص مرکب ) ۞ مقداری از غذا که فقط برای ادامه ٔ زندگی کفایت کند. (فرهنگ فارسی معین ). رزق و روزی ... بخور مورسکر بخور مورسکر. [ ب َ / ب ُ رِ رِک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ (یعنی بخور مردم مریطانی ، یا بخور مریطانی ) یقطوم . بخورالبربر. سرغنت . بخور مورشک... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود