گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بذل نویسه گردانی: BḎL بذل . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ دادن چیزی را و جود کردن آن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بخشیدن و عطا کردن . (از اقرب الموارد). دادن . (تاج المصادر بیهقی ). بخشیدن . (المصادر زوزنی ). دادن به طیب خاطر. (یادداشت مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی بذل بذل . [ ب َ ] (ع اِمص ) دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطا. (لغت نامه ٔ تاریخ بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). انعام ... بذل همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بخشش (دری) بغت baqt، بغد baqd (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861 بذل این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بذل مدت بذل مدت. [بَ لِ مُ ددَ ]. اصطلاح فقهی/حقوقی. در حقیقت بذل یا بخشش مدت، بخشیدن مدت زمانی است که از عقد موقت باقی مانده است. معمولا بذل مدت به عنوان ر... بذل و بخشش بذل و بخشش. بذل و بخشش کردن : بذل کردن و بخشیدن در حد اسراف؛ بخشش کردن بی اندازه . انعام دادن بی مورد. در اینجا معنی بخشش و عطا از اموال و دارایی دیگر... بزل بزل . [ب َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). شق کردن . منشق کردن . || د... بزل بزل . [ ب ُ ] (ع اِ) گوسفند ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، بزول . (آنندراج ). بزل بزل . [ ب ُزْ زَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بازل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بازل شود. بزل بزل . [ ب ُ ] (ع ص ، اِ)ج ِ بَزول ، بمعنی شتری که دندان نیش برآورده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بُزُل . (ناظم الاطباء). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود