بذل
نویسه گردانی:
BḎL
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بخشش (دری) بغت baqt، بغد baqd (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
بذل . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ دادن چیزی را و جود کردن آن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بخشیدن و عطا کردن . (از اقرب الموارد). دادن . (ت...
بذل . [ ب َ ] (ع اِمص ) دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطا. (لغت نامه ٔ تاریخ بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). انعام ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بذل مدت. [بَ لِ مُ ددَ ]. اصطلاح فقهی/حقوقی. در حقیقت بذل یا بخشش مدت، بخشیدن مدت زمانی است که از عقد موقت باقی مانده است. معمولا بذل مدت به عنوان ر...
بذل و بخشش. بذل و بخشش کردن : بذل کردن و بخشیدن در حد اسراف؛ بخشش کردن بی اندازه . انعام دادن بی مورد. در اینجا معنی بخشش و عطا از اموال و دارایی دیگر...
بزل . [ب َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). شق کردن . منشق کردن . || د...
بزل . [ ب ُ ] (ع اِ) گوسفند ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، بزول . (آنندراج ).
بزل . [ ب ُزْ زَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بازل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بازل شود.
بزل . [ ب ُ ] (ع ص ، اِ)ج ِ بَزول ، بمعنی شتری که دندان نیش برآورده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بُزُل . (ناظم الاطباء).