گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بردار نویسه گردانی: BRDʼR بردار. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) ۞ حامل فیزیکی و مکانیکی . (از اصطلاحات مصوب فرهنگستان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی یام بردار یام بردار. [ ب َ ] (اِ مرکب ) مالیاتی که برای یامها در دوره ٔ امراء آق قویونلو می گرفتند. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به یام شود. دست بردار دست بردار. [ دَ ب َ ] (نف مرکب ) دست بردارنده . ترک کننده . رفع مزاحمت کننده . رهاکننده .- دست بردارشدن ؛ خود را بازداشتن و احتراز کردن . (ناظم ... دست بردار دست بردار. [ دَ ب ُ ] (نف مرکب ) دست برنده . مقدم به جنگ .هنرنما. چابک . که زود دست به کاری برد : سپاهی فرستم تو سالار باش برزم اندرون دست... راه بردار راه بردار. [ ب ُ ] (نف مرکب ) رشید. (یادداشت مؤلف ). راهنما. هادی .- راهبردار بجایی بودن ؛ وسیله و اسباب برای وصول بمقصد داشتن .- راهبردار ... رنج بردار رنج بردار. [ رَ ب ُ ] (نف مرکب ) رنج برنده . متحمل رنج و مشقت . زحمت کش . آنچه یا آنکه رنج و تعب را بردبار باشد : به دانش بود بیگمان زنده م... رنگ بردار رنگ بردار. [ رَ ب َ ] (نف مرکب ) رنگ پذیر. آنکه یا آنچه رنگ بردارد. آنکه یا آنچه رنگ بگیرد. رجوع به رنگ پذیرفتن و رنگ برداشتن و رنگ گرفت... پسه بردار پسه بردار. [ پ َ س َ / س ِ ب َ ] (نف مرکب ) پسه وردار و رجوع به پس بردار شود. چاره بردار چاره بردار. [ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) چاره پذیر. علاج پذیر. قابل علاج . و رجوع به چاره پذیر شود. خایه بردار خایه بردار. [ ی َ / ی ِ ب َ ] (نف مرکب ) چاپلوس . خوش آمدگوی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دامن بردار دامن بردار. [ م َ ب َ ] (نف مرکب ) تُرتور. (منتهی الارب ). زنانی که دامن دراز ملکه یا زنان اشراف که بزمین می کشید از پس پشت بر دست داشتند ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود