اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برز

نویسه گردانی: BRZ
برز. [ ب َ ] (اِ) زراعت . (غیاث اللغات ). کشت و زراعت و کشاورزی . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و آنرا ورز نیز خوانند. (انجمن آرا) : و این ناحیتی است که اندر وی کشت وبرز نیست مگر اندک . (حدود العالم )... و با نعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم ). و این [ ناحیت جبال ] ناحیتی است بسیار کشت و برز و آبادان . (حدود العالم ). منوب و بردون دو شهرکست خرم و آبادان و بانعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم ). || ماله ٔ بنایان که بدان کاهگل و گچ بر دیوار مالند. (برهان ). (ناظم الاطباء). رجوع به بُرْز شود. || زیبائی . (غیاث اللغات از جهانگیری ) (برهان ). بُرْز. (ناظم الاطباء). معشوقی . (برهان ). || بلندبالای مردم و تنه ٔ درخت . (برهان ). بلندی بالای مردم و تنه ٔ درخت . (ناظم الاطباء). مطلق بلندی . (برهان ). (ناظم الاطباء). و رجوع به بُرْز شود. || در برخی لهجه های کردی بمعنی بلند است . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
برض . [ ب َ ] (ع ص ) اندک . خلاف غمر، یقال ماء برض ؛ ای قلیل . آب سخت اندک . (مهذب الاسماء). ج ، براض ، بُروض ، أبراض . (منتهی الارب ) (آنندر...
برض . [ ب َ ] (ع مص ) از مال خود به کسی اندک دادن او را. (منتهی الارب ). دادن اندک . (تاج المصادر بیهقی ). اندک دادن . (آنندراج ) (مصادر زوزن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.