اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برود

نویسه گردانی: BRWD
برود. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بُرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به برد شود: وقع بینهما قدّ برود یمنیة؛ با هم خصومت و نزاع کردند تاآنجا که لباسهای گرانقیمت خود را پاره کردند، و آن مثلی است شدت نزاع و خصومت را. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
برود. [ ب َ ] ۞ (ع ص ) خبز برود؛ نان که بر آن آب ریخته باشند. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ثوب برود؛ جامه ٔ پرزه دار...
برود. [ ب َرْ رَ ] (ع اِ) لکک . (دهار). تولی . تیره . تلی . چاکشو. آلوی چینی . (زمخشری ).
برود. [ ب َ ] (اِخ ) شهری در شام که آن را بیروت نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به بیروت شود.
برود. [ ب ُ ] (اِ) بروت . شارب . سبیل . (ناظم الاطباء). رجوع به بروت شود.
برود. [ ب ُ ] (ع مص )ضعیف و سست گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || رسول کردن کسی را. || تگرگ زده شدن . (از من...
باد برود. [ دِ ب ُ / بادْ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )محرف یا لغتی در باد بروت . رجوع به باد بروت شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.