بزاز
نویسه گردانی:
BZʼZ
بزاز.[ ب َزْ زا ] (اِخ ) حسن بن حسین . از شعرا و علمای موصل است . رجوع به الاعلام زرکلی و معجم المطبوعات شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حاجی نجیب بزاز. [ن َ ب ِ ب َ ] (اِخ ) از بزرگان و ریش سفیدان زمان شیخ صدرالدین پسر شیخ صفی الدین ، و از پیروان اوست . شیخ صدرالدین او را با ...
بذاذ. [ ب َ ] (ع مص )بدحال شدن . بذاذة. بَذَذ. بذوذة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از معجم متن اللغة).
بضاض . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بَضوض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ بضوض بمعنی چاه کم آب . (آنندراج ). رجوع به بضوض شود.