اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بزرگ

نویسه گردانی: BZRG
بزرگ . [ ب َ رَ ] (اِ) بزرک . تخم کتان . (ناظم الاطباء). دانه ایست که از آن روغن چراغ گیرند و بعربی کتان گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به بزرک شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کارد بزرگ . [ دِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شَفَره . (دهار) (منتهی الارب ). ساطور. کارد کلان .
گری بزرگ .[ گ ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کورانیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، واقع در 40 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به تبریز. هوای آن م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خم - هب
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جده ٔ بزرگ . [ ج َدْ دَ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار وبحبوحه ٔ شهر و وسط معموره قرار دارد و طلاب علوم ...
حاجب بزرگ . [ ج ِ ب ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) بارسالار. سالار بار. چنانکه از اسم او مشهود است بزرگترین حجاب شاهی یا امیری است و در زمان سلطان محمود...
خواهر بزرگ . [ خوا / خا هََ رِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواهر اَسَن ّ. (یادداشت مؤلف ).
شوری بزرگ . [ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تحت جلگه که در بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور واقع است و 179 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
کورش بزرگ . [ رُ ش ِب ُ زُ ] (اِخ ) کورش کبیر. رجوع به کورش کبیر شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۷ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.