بزرگ
نویسه گردانی:
BZRG
بزرگ . [ ب ُ زُ ] (اِخ )ابن شهریار. ناخدا، سیاح و رحاله و دریانوردی ایرانی از مردم رامهرمز که در سده ٔ سوم هجری میزیسته است .او راست : عجائب الهند بره و بحره و جزائره . این کتاب در لیدن و مصر بطبع رسیده است . (یادداشت بخط دهخدا). در معجم المطبوعات ، این نام یزدک یا یزرک بن شهریارضبط شده است . و رجوع به دائرة المعارف فارسی شود.
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بزرگ دانه . [ ب ُ زُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) حبه بزرگ . دانه بزرگ : گندمی که لایق آش پختن باشد بزرگ دانه و فربه باشد. (فلاحت نامه ).ضروع ؛ انگور...
شاش بزرگ . [ ش ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه خاصه کودکان غایط و مدفوع انسان . مقابل شاش کوچک که ادرار است .
شاه بزرگ . [ هَِ ب ُزُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پادشاه شاهان . شاهنشاه .شاه چند ناحیه که خود شاهان یا امرایی داشتند. مرحوم پیرنیا آرد: وقتی ...
زاب بزرگ . [ ب ِ ب ُ زُ] (اِخ ) یکی از رودهای کردستان است که آن را لیکوس ۞ نیز نام داده اند. صاحب تاریخ ایران باستان گوید: لیکوس را با...
دشت بزرگ . [ دَ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی از دهستان عقیلی بخش شهرستان شوشتر. سکنه ٔ آن 1100 تن . آب آن از رودخانه ٔ کارون . محصول آنجا غلات و هند...
خرس بزرگ . [ خ ِ س ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) رجوع به «دب اکبر» شود.
جامه بزرگ .[ م َ / م ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند در دوهزارگزی باختر مرند و دوهزارگزی شوسه ٔ مرند و خوی ...
جشن بزرگ . [ ج َ ن ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جشنی که شکوه و جلال بسیار داشته باشد. جشنی که دستگاه و دامنه ای وسیع داشته باشد.
جشن بزرگ . [ ج َ ن ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوروز خاصه است و آن روز ششم فروردین ماه قدیم باشد و آن روز خرداد نام دارد. (برهان ). ...
حسن بزرگ . [ ح َ س َ ن ِ ب ُ زَ ] (اِخ ) (شیخ ...) ابن آق بغابن ایلکان نوین . فرمانروای عراق و پدر شیخ اویس بود و برای جدایی از حسن کوچک ت...