اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بشر

نویسه گردانی: BŠR
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حنظلةالجعفی . اگر اسناد صحیح باشد گویا وی برادر سویدبن حنظله باشد. ابن قانع وی را یاد کرده و از طریق گروهی از روات از وی حدیث تخریج کرده است . (از الاصابة ج 1 ص 156).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن علی بن نصیبی موصلی مکنی به ابوضیاء، شاعر عرب بود و اشعاری از وی در الموشح ص 339،341 آمده است . و رجوع به ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابوجمیله . از بنی سلیم است . ابن منده وی را یاد کرده و ابونعیم گوید بسر است ، نه بشر. رجوع به بسر و الاصابة ج 1 ص 187 شو...
بشر. [ ب ِ ](اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) آبی است مر تغلب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
بشر. [ ب ِ ] (یوم ...) (اِخ ) نام کوهی است و یوم البشر را بنام یوم الحجاف نیز خوانند. (از مجمع الامثال میدانی ). و رجوع به یوم و متن مزبور ...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) کوهی به جزیره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نام کوهی است در سرزمین شام که در عرض فرات امتداد دارد از جهت ...
بشر. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قاقازان ، بخش ضیأآباد شهرستان قزوین با 374 تن سکنه . آب از قنات . محصول آنجا غلات ، انگور. (از فرهنگ جغرافیای...
بشر. [ ب َ ش َ ] (ع اِ) مردم . مذکر و مؤنث و واحد و جمع در وی یکسان است و قدیثنی و یجمع فیقال بَشَران و ابشار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
بشر. [ ب َ ش َ ] (اِخ ) مکی بن ابی الحسن بن بشر. محدث بود. (منتهی الارب ).
بشر. [ ب ِ ] (ع حامص ) طلاقت وجه و بشاشت آن . (از اقرب الموارد). ملاقات کردن کسی را بگشاده رویی . (منتهی الارب ). برخورد نیکوو گشاده رویی . (ا...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۵ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.