گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بشر نویسه گردانی: BŠR بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ۞ ابن فرقدخلیفه ٔ تمیم بن سعید عباسی بود. وی والی سیستان از جانب هادی خلیفه ٔ عباسی بود. برای خراج به سیستان آمدو به دست عثمان بن عماره در همان شهر بسال 172 هَ . ق . کشته شد. رجوع به تاریخ سیستان ص 151 و 152 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی بشر بشر. [ ب ِ ](اِخ ) ابن معاویةبن ثوربن معاویةبن عبادةبن البکاء.یکی از صحابه و از بنی کلاب است . پدرش در معیت معاویةبن ثور بحضور حضرت نبوی ... بشر بشر. [ ب ِ] (اِخ ) ابن معاویه . نام وی ربیعه ... بگفته ٔ ابن حبان ... او را صحبتی بوده است . رجوع به الاصابة ص 161 وشرح حال عبد عمروبن کعب... بشر بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن معتمر بغدادی ، ابوسهل . فقیه و پیشوای فرقه ٔ بشریه معتزلی و اهل بحث و مناظره بشمار می رفت . اصلش از کوفه بود. طایفه ... بشر بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مُعمَر. از شاعران عرب بوده و شعر وی در البیان والتبیین ج 1 ص 49 آمده است . بشر بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن معلی و بقولی ابن حنش بن معلی و بقولی ابن عمرو و نام های دیگر نیز برای وی آورده اند. وی همان جارود عبدی ، ابومنذر ا... بشر بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مغیرةبن ابی صفرة، ابی المهلب . از خطیبان و شاعران نامور قحطان بود. رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 280 و عیون الاخبار... بشر بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مفضل بن لاحق . از موالی رقاشی و در زمره ٔ فقیهان بشمار می رفت . مردی بلیغ و فصیح بود و در حدیث دست داشت . وی بسال 1... بشر بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن منذربن جارود عبدی . (ابن جارود). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 147 و ابن جارود شود. بشر بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن منصور سلیمی بصری ، مکنی ، به ابومحمد و از زهاد و محدثان قرن دوم و متوفی بسال 180 هَ . ق . بود. رجوع به عقدالفرید ج 3... بشر بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن موسی اسدی . از اصحاب امام احمدبن حنبل بود. وی از روح بن عباده و جز او حدیث شنید. (از مناقب امام احمدبن حنبل ص 5... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۵ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود