اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بطر

نویسه گردانی: BṬR
بطر. [ب ِ ] (ع اِ) رایگان ، یقال : ذهب دمه بطراً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باطل و هدرشده خون . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
بطر. [ ب َ ] (ع مص ) کفانیدن جراحت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ریش بشکافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکافتن . زخم . (مؤید الفضلاء) (غ...
بطر. [ ب َ طَ ] (ع مص ) سخت شادی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شادی و تنعم از حد درگذشتن . (ترجمان علامه جرجانی ص 26). سخت شاد ش...
بطر. [ ب َ طِ ] (ع ص ) بزرگ منش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فیرنده . (منتهی الارب ). || کسی که مکروه دارد چیزی را که سزاوار کراهت ...
بطر. [ ب َ طِ ](اِخ ) نصربن احمدبن بطر. محدث بود. (منتهی الارب ).
نیم بطر. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) نیم بطری . شیشه ای به اندازه ٔ نصف بطر. (یادداشت مؤلف ).
بطر آوردن . [ ب ُ وَدَ ] (مص مرکب ) اصطلاحی است در قمار بمعنی بدنقشی و خرابی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). بد آوردن .
بتر. [ ب َ ت َ ] (ن تف ) مخفف بدتر. (از آنندراج ). نکوهیده تر، و آن را بَتَّر (با تشدیدتاء) نیز خوانده اند. (از ناظم الاطباء) : یکی ترک بدنام ا...
بتر. [ ب َ] (ع مص ) بریدن . (ترجمان علامه جرجانی ) (زوزنی ) (صراح اللغه ). از بیخ برکندن . (آنندراج ). || بریدن دم . (منتهی الارب ). دم برید...
بتر. [ ب َ ت َ ] (ع مص ) بریدن دم . (از دزی ج 1 ص 50). بریده دم شدن . (از آنندراج ). دم بریده کردن . و رجوع به بتر شود.
بتر. [ ب ُ ] (اِخ ) نام محلی در اندلس . (از معجم البلدان ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.