اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بل

نویسه گردانی: BL
بل . [ ب ِ ] (اِخ ) (خدای زمین ) یکی از سه رب النوع بزرگ که مورد عبادت تمام سومریها بود، و دو رب النوع دیگر یکی آنو (آقای آسمان ) و دیگری اآ (صاحب دره ٔ عمیق ) است . (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 114). لفظ بل به معنی صاحب و خداوند، صورت اکّدی بَعل سامیهای عربی است ، و آن یکی از خدایان بزرگ دین بابلی است که در مآخذ قدیمتر نامش اِنلیل آمده است . (از دایرةالمعارف فارسی ). در شهر بابل معبد بل رب النوع بزرگ بابلی ها واقع بوده است . برای اطلاع ازوضع این معبد رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 381 شود: منم کوروش ، شاه عالم ... شاه بابل ، که سلسله اش مورد محبت بل و نَبو است و حکمرانیش به قلب آنها نزدیک ... (از بیانیه ٔ کوروش که در استوانه ٔ کوروش کنده شده و در حفریات بابل بدست آمده است . از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 386). آنوبانی نی پادشاه توانا، پادشاه «لولوبی » نقش خود و نقش الاهه «ایشتار» را در کوه «باتیر» رسم کرده است . آن کس که این نقوش و این لوح را محو کند به نفرین و لعنت آنو و آنوتوم و بل و بلیت و رامان و ایشتار و سین و شمش ... گرفتار باد و نسل او بر باد رواد...!. (از ترجمه ٔ کتیبه ٔ نقش آنوبانی نی در سر پل زهاب از کارهای پرشیل . از تاریخ کرد ص 25).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بل . [ ب ِ ] (اِخ ) گرترود مارگارت . دختر توماس بل . بانوی سیاح و باستان شناس انگلیسی و از مأمورین دولت بریتانیا در شرق نزدیک . وی در سال 1...
بل . [ ب ُ ] (ص ) مؤلف فرهنگ جهانگیری گوید: احمق و نادان ، که آن را به تازی ابله گویند، و شعر ذیل را از مولوی شاهد آرد : من بلم خود را ا...
بل . [ ب ُ ] (پیشوند) به معنی بسیار است مانند بلهوس (بسیارهوس ) و بلکامه ، لیکن مفرد مستعمل نشده . و بعضی گفته اند که صحیح بوالهوس و بوالکام...
بل . [ ب ُ ] (از ع ، اِ) در تداول فارسی زبانان مخفف ابوالَ .... است ، چون : بلقاسم ، ابوالقاسم . بلحسن ، ابوالحسن ، و بودن بل در بلهوس و بلفضول ...
بل . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلده ، بخش نور، شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و لبنیات است . (از فره...
بل . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان باهوکلات ، بخش دشتیاری ، شهرستان چاه بهار. سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از باران و محصول آن غلات و حبوب و لبن...
بل . [ ب ُل ل ] (ع ص ، اِ) ج ِ بَلاّء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به بلاء شود. || ج ِ اَبل ّ. (ناظم الاطباء). رجوع به ابل شود.
به ضم ب. نرینه در گویش کازرونی(ع.ش)
بل بل کردن . [ ب ِ ب ِ / ب َل ْ ل ُ ب َ ل ْ / ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، سخت بسرعت و بگستاخی سخن گفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا...
جرترود لوتلیان بل . [ جْرج ِ ل ُ ب ِ ] ۞ (اِخ ) بانوی مستشرق انگلیسی (1868 - 1926 م .) که دیوان حافظ را به انگلیسی ترجمه کرده و مقدمه ٔ قا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.