گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بلق نویسه گردانی: BLQ بلق . [ ب ُ ل ُ ] (اِ صوت ) آوازی که از افکندن جسمی در آب برآید. آوازو صوت آب در هنگام انداختن کلوخ در آن : او ز بانگ آب پر می تا عنق نشنود بیگانه جز بانگ بلق .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی بلغ بلغ. [ ب َ ل َ غ َ ] (ع فعل ) رمز است بلغت المقابله را. صیغه ٔ ماضی است ، و آن علامتی است که در مقابله ٔ کتاب بر کناره ٔ ورق نویسند تا معلوم... بلغ بلغ. [ ب ِ ] (ع ص ) مردبلیغ. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به بلغ شود. || أحمق بلغ، به معنای احمق بَلغ است . (منتهی الارب... بلغ بلغ. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) مرد بلیغ. (منتهی الارب ). بَلغ و بُلغ. رجوع به بَلغ شود. بلغ بلغ. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بُلغة. (منتهی الارب ). رجوع به بلغة شود. بلغ السیل زباه بلغ السیل زباه . [ ب َ ل َ غَس ْ س َ ل ُ زُ هَُ ](ع جمله ٔ فعلی ) سیل به بلندیهای زمین رسید، تمثل است . (امثال و حکم دهخدا). سیل پشته را فر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود