اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بنی

نویسه گردانی: BNY
بنی . [ ب ِ ] (ع اِ) ممال بنا. بناء ساختمان . (فرهنگ فارسی معین ) : و تدبیرهای دیگر که یک بیک نماند آن مرد بنا تواند ساخت پس او لطیف تر باشد و عزیز از بنی . اما آن لطف در نظر نمی آید. (فیه مافیه چ دانشگاه ص 313).
- بنی کردن ؛ بنا کردن :
به ذات ایزد توحید او و حرمت دین
به حق کعبه و آن کس که کعبه کرد بنی .

ادیب صابر.


سخن را از در دیگر بنی کرد
نوازش می نمود و صبر میکرد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
جزایر بنی مرغنای . [ ج َ ی ِ رِ ب َ م َ غ َ ] (اِخ ) رجوع به جزائر بنی مرغنای شود.
جبل بنی القعقاع . [ ج َ ب َ ل ِ ب َ نِل ْ ق َ] (اِخ ) نام کوهی است بحلب که آن را قصر ابن الثانیه مینامیده اند. رجوع به نخبة الدهر دمشقی ص 20...
غزوه ٔ بنی قینقاع . [ غ َزْ وَ ی ِ ب َ ق َ ن ُ ] (اِخ ) رجوع به بنی قینقاع شود.
در فرهنگ عامه ایراد گرفتن غیر موجه و غیر سازنده است که بیشتر جهت تخریب و تحقیر طرف مقابل و یا آزار او انجام می گیرد.
زیتون بنی اسرائیل . [ زَ / زِ ن ِ ب َ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالیهود است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). رجوع به حجر...
زاویه ٔ بنی الخشاب . [ ی َ ی ِ ب َنِل ْ خ َش ْ شا ] (اِخ ) از زاویه های حلب است و محل کنونی آن محله ٔ جلوم است . در 1315 یکی از مشایخ سلسله ٔ...
غزوه ٔ بنی المصطلق . [ غ َزْ وَ ی ِ ب َ نِل ْ م ُ طَ ل َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ مریسیع. رجوع به بنی المصطلق و مریسیع شود.
غزوه ٔ قرقرة بنی سلیم و غطفان . [ غ َزْ وَ ی ِ ق َ ق َ رَ ت ِ ب َ س ُ ل َ وَ غ َ طَ ] (اِخ ) همان غزوه ٔ قرارةالکدر یا قرقرةالکدر است . رجوع به قر...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.