گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بنی نویسه گردانی: BNY بنی . [ ب ُ ] (اِ) چیزی که از گل یا گچ سازندو دو چوب بشکل رقم هفت در آن قائم کنند بجهت نقادی ابریشم . (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ) : زال فلک کلاوه ٔ ژولیده افکندنقاد شعر را بفسون بر بنی پای .میرسنجر (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه واژه معنی بنی منجم بنی منجم . [ ب َ م ُ ن َج ْ ج ِ ] (اِخ ) رجوع به بنومنجم شود. بنی موسی بنی موسی . [ ب َ سا ] (اِخ ) رجوع به بنوموسی و بنومنجم شود. بنی مهلب بنی مهلب . [ ب َ م َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به آل مهلب شود. بنی شیبه بنی شیبه . [ ب َ ش َ ب َ ](اِخ ) نام قبیله ای از عرب و آن اولاد عبدالمطلب است .وجه تسمیه ٔ آن که موی سرش در وقت ولادت سپید بود و بعضی گوی... بنی صالح بنی صالح . [ ب َ ل ِ ] (اِخ ) طایفه ای از قبیله ٔ بنی طرف ازقبایل عرب خوزستان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 92). بنی صلیح بنی صلیح . [ ب َ ص ُ ل َ ] (اِخ ) حکامی که از سال 429 تا 495 هَ . ق . در صنعا حکومت کرده اند. علی بن محمد الداعی مؤسس سلسله ٔشیعی مذهب بنی ص... بنی شاکر بنی شاکر. [ ب َ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به بنی موسی شود. بنی عباد بنی عباد.[ ب َ ع َب ْ با ] (اِخ ) (414 - 484 هَ . ق .) از ملوک الطوایف اندلس که پس از زوال دولت بنی امیه و قبل از استقرار مرابطین در اشبیلیه... بنی عباس بنی عباس . [ ب َ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به آل عباس شود. بنی قیصر بنی قیصر. [ ب َ ق َ ص َ ] (اِخ ) سلسله ٔ حکمرانانی بوده اند که در جزیره ٔ کیش حکومت کرده اند و اصل آنان از سیران بوده است و سیصد سال فرمانرو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود