گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بون نویسه گردانی: BWN بون . [ ب َ ] (اِ) حصه و بهره . (برهان ) (رشیدی ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (جهانگیری ). بهره بود. (اوبهی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : بچشم اندرم دیده از بون تست بجسم اندرم جنبش از رون تست ۞ .عنصری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه واژه معنی بون بون . (اِ) زهدان و بچه دان که بعربی رحم گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). زهدان و رحم . (ناظم الاطباء). بچه دان و زهدان . (فرهنگ فارسی... بون بون . [ ب َ /بُو ] (ع مص ) افزون آمدن کسی را در فضل . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). فزون آ... بون بون . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بوان و بون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بون بون . (اِ) قصبه ٔ بادغیس . (نزهةالقلوب ص 179). شهری است به بادغیس . (لباب الانساب ). شهرکی است بخراسان و قصبه ٔگنج روستائی است جایی بسیارن... بون آدو بون آدو. (اِخ ) دهی از دهستان اندیکا است که در بخش قلعه رزاس شهرستان اهواز واقع است . و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)... نارنج بون نارنج بون . [ رَ / رِ ] (اِخ ) نام یکی از رودخانه های مازندران است . رجوع به مازندران و استرآباد ص 23 شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود