به
نویسه گردانی:
BH
به . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ٔ تعجب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
خوش به حال تو. [ خوَش ْ / خُش ْ ب ِ ل ِ ت ُ ] (صوت مرکب ) طوبی لک . خوشا حال تو.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گره به باد زدن . [ گ ِ رِه ْ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اعتماد بر عمر کردن است . (رشیدی ) (انجمن آرا). تکیه و اعتماد بر کار بی بقا کردن . ...
گره به کار زدن . [ گ ِ رِه ْ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از برنیاوردن حاجت . (آنندراج ). مشکل کردن کار کسی : کوتاه گشت از همه جا رشته ٔ ام...
گل به آب دادن . [ گ ُب ِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گل به آب انداختن شود.
این واژه ها عربی است و پارسی آنها این است:
سامودیس (سنسکریت: سامودِسَ)
کاشف به عمل آمدن: معنی اصطلاح -: کاشف به عمل آمدن [ در اثر تحقیق یا به تصادف ] معلوم شدن مثال: - کاشف به عمل آمد که شاعری است صاحب نام و از اهل دل است...
(= به طور قطع، قطعا، مسلما، به طور حتم): همتای پارسی این عبارت عربی، اینهاست: بی مگر bimagar (دری) یواکِم yavākem، بوئیت buїt، چوئیت (اوستایی) اَپیگوم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.