اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بهینه

نویسه گردانی: BHYNH
بهینه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) گزیده و انتخاب شده . (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). گزیده ترین و بهترین چیز. (ناظم الاطباء). || (ص عالی ) بهترین . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). نیکوترین چیز. (شرفنامه ) :
بهتر رهی بگیر که دوراه پیش تست
سوی بهینه راه طلب کن یکی خفیر.

ناصرخسرو.


عشق است بتا، بهینه تر کیش مرا
نوش است مرا ز عشق تو نیش بتا.

سنایی .


مردمان بدو فرقه شدند، الا من بهینه ٔ ایشان بود. (تفسیر ابوالفتوح ). و بهینه ٔ هرکس که او را رها کنم و آن علی بن ابیطالب . (تفسیر ابوالفتوح رازی ).
بهینه چیز که آن کیمیای دولت تست
ز همنشینی صهبا هبا شده ست هبا.

خاقانی .


|| (اِ) هفته . (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) :
صاحبا صد بهینه و مه و سال
بگذرد کز رهی نیاری یاد.

شاکر بخاری (از آنندراج ).


|| حلاج و نداف . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بهینه. صحیح، به کمالِ مطلوب، کم هزینه. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Optimal» می باشد. بر مثال، رجوع شود به عبارت مصرفِ بهینه.
مصرفِ بهینه. مصرفِ صحیح، مصرفِ به کمالِ مطلوب، مصرفِ کم هزینه. مترادفِ انگلیسی واژهٌ «بهینه» در اینجا «Optimal» می باشد.
بهینه سازی. بهبود بخشیدن، به کمال مطلوب رساندن، کم هزینه نمودن. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Optimization» می باشد. رجوع شود به بهین و بهینه.
بهره برداری بهینه. بهره برداریِ (استفادهٌ) صحیح، بهره برداریِ به کمالِ مطلوب، بهره برداریِ کم هزینه. مترادفِ انگلیسی واژهٌ «بهینه» در اینجا «Optimal» ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.