اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی

نویسه گردانی: BY
بی . (اِ) کرم وپروانه . (ناظم الاطباء). بید. (از اشتینگاس ). ظاهراًمصحف یا لهجه ای است «بید» را. و رجوع به بید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
بی قیل و قال . [ ل ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + قیل + و + قال ) بی بحث و گفتگو. بی جر و بحث . بی داد و فریاد : ای لقای تو جواب هر سؤال مشکل از...
تلگراف بی سیم . [ ت ِ گ ِ ف ِ / ت ِ ل ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تلگراف بی سیم و رادیو بر اساس امواج هرتز ۞ استوار است و آن چنان است ...
خروس بی هنگام . [ خ ُ س ِ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خروس که نه بوقت خواند. (مجموعه ٔ مترادفات ). خروس بی محل . || آنکه کاری را در...
خرمای بی خسته . [ خ ُ ی ِ خ َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) به اصطلاح لوطیان ، آلت تناسل . (آنندراج ).
بی هول و تکان . [ هََ / هُو ل ُ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی ترس و از جای بدر رفتن . بی بیم و از جای بشدن . رجوع به هول و نیز رجوع به تکا...
بی نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ص مرکب ) که نام و صفت او ندانند. (یادداشت مؤلف ) : نابردن نام و نادادن نشان آن بی نام و نشان اولی و بهتر ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
محمود بی‌جن‌خان (متولد ۱۳۳۷ در آبادان)، زبان‌شناس ایرانی و استاد و مدیر گروه زبان‌شناسی دانشگاه تهران است.[۱] او پایه‌گذار اولین آزمایشگاه مجهز زبان‌ش...
بی گفت و شنود. [ گ ُ ت ُ ش ُ / ش ِ / ش َ ] (ق مرکب ) (از: بی + گفت + و + شنود) بدون گفتن و شنودن . بدون مباحثه و جر و بحث . بطور قطع. و رجوع ...
بی گرفت و گیر. [ گ ِ رِ ت ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی مزاحمت . بی پرس و جو. فارغ از بگیر و ببند.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.