اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیت

نویسه گردانی: BYT
بیت . [ ب َ ] (ع مص ) به شب کردن چنین . (منتهی الارب ). || زناشویی کردن ؛ بات الرجل یبیت بیتاً؛ تزوج . رجوع به بیتوتة شود. و فلاناً، زوجه (لازم و متعدی ). (از اقرب الموارد). زن کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بیت الطراز. [ ب َ تُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) جایگاهی که در آنجا طراز بافتندی . کارگاهی که در آن پارچه ٔ نفیس می بافتند : ذکر بیت الطراز که به بخ...
بیت العتیق . [ ب َ تُل ْ ع َ ] (اِخ ) خانه ٔ خدای عزوجل . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). کعبه و معنی لفظی آن خانه ٔ قدیم است چرا که اول برا...
بیت العروس . [ب َ تُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) خانه ای که برای عروس مهیاسازند و تکلفات در آن کنند. (آنندراج ) : ز سودای هند و ز صفرای روس فروشست ...
بیت الشراب . [ ب َ تُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) شرابخانه : و مرکب راهوار و بغال و جمال بسیار و زرادخانه و آلات بیت الشراب . (جهانگشای جوینی ).
بیت الحکمه . [ ب َ تُل ْ ح ِ م َ ] (اِخ ) نام مرکزی علمی است که مأمون عباسی در بغداد تأسیس کرد و در آن کتابخانه ٔ بزرگی فراهم شد و گروهی ...
بیت الحیات . [ ب َ تُل ْ ح َ ] (اِخ ) بیت الحیوة. آن برج که در وقت ولادت طالع مولود بود. (آنندراج ) (شرفنامه ) : بس که بیت الحیات را ز نخست شی...
بیت الاخوة. [ ب َ تُل ْ اِ وَ ] (اِخ ) در علم احکام نجوم ، برج پس از بیت المال و آن بیت بیست وسوم است . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بیت ا...
بیت الاقصی . [ ب َ تُل ْ اَ صا ] (اِخ ) بیت المقدس . (ناظم الاطباء). رجوع به بیت اقصی و قدس شود.
بیت الحرام . [ ب َ تُل ْ ح َ ] (اِخ ) بیت الدعا. کنایه از مکه ٔ معظمه . (آنندراج ). کعبه . بیت اﷲ. خانه ٔ خدا. بیت العتیق : خداوند خواندش بیت الحر...
بیت احزان . [ ب َ / ب ِ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به بیت الاحزان و بیت الحزن شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۰ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.