اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیضا

نویسه گردانی: BYḌA
بیضا. [ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش اردکان است که در شهرستان شیراز واقع است . این دهستان از 75 پارچه آبادی تشکیل شده و قراء مهم آن عبارتند از: انبو، بانش ، تل بیضا و شیخ عبود. جمعیت دهستان در حدود 15000 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام شهر حلب (در سوریه ) به سبب سفیدی خاک آن . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) خانه ٔ عبیداﷲبن زیادبن ابیه در بصره . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) چشمه ٔ آبی است نزدیک بوماریة میان موصل و تل یعفر. (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) بیضاءالبصرة که نام دیگرش المخیس است نام زندان بصره بوده است و عبیداﷲ بندیان را در آن بند میکرده . (از معجم البلدان )...
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام چهار قریه بمصر: 1- در کوره ٔ شرقی مصر. 2 - قریه ای که نام دیگرش منیةالحرون و واقع است در نزدیکی المحلة از کوره ٔ ج...
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) شهری در بلاد خزر در پشت باب الابواب . (از معجم البلدان ). همان بیضا پایتخت قدیم خزر است . رجوع به بیضا شود.
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) آبی است مر بنی عقیل و معاویةبن عقیل را در نجد. (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام زمینی پر آب و نخل پائین تر از ثاج و بحرین . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) قریه های کوچکی است در قطیف و دارای نخل . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام محلی است نزدیک حمای الربذة. (از معجم البلدان ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
رحمت الله قیصری
۱۳۸۸/۱۰/۰۵ Iran
0
1

باسلام
بیضا در اصل یعنی سپید
بیضادر شمال غربی شیراز واقع گردیده که دارای تاریخ و قدمت بالا است که از جمله به این نکته که بیضادر زمان هخامنش شهر انشان بوده و آثار آن هم اکنون قابل رویت است و زادگاه مشاهیر زیاد از جمله منصور حلاج - سیبویه - قاضی بیضاوی -بوده وداری زمینهای حاصلخیز بوده دارای تفرجگاهای زیبا ی ازجمله سرچشمه نیجلدا ن ممو - آبشار غوره دان ایاسجان- سراب حسین آباد


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.