بیضا
نویسه گردانی:
BYḌA
بیضا. [ ب َ ] (اِخ ) پایتخت قدیم خزر بقول جغرافی نویسان قدیم عرب و متأخران آن را اتل (بنام رود اتل یا ولگا که شهر مذکور در ساحل آن بود) نامیده اند. نام ترکی آن سارغشر (شهر زرد) است و هشترخان کنونی بجای آن شهر بنا شده است . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام شهر حلب (در سوریه ) به سبب سفیدی خاک آن . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) خانه ٔ عبیداﷲبن زیادبن ابیه در بصره . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) چشمه ٔ آبی است نزدیک بوماریة میان موصل و تل یعفر. (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) بیضاءالبصرة که نام دیگرش المخیس است نام زندان بصره بوده است و عبیداﷲ بندیان را در آن بند میکرده . (از معجم البلدان )...
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام چهار قریه بمصر: 1- در کوره ٔ شرقی مصر. 2 - قریه ای که نام دیگرش منیةالحرون و واقع است در نزدیکی المحلة از کوره ٔ ج...
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) شهری در بلاد خزر در پشت باب الابواب . (از معجم البلدان ). همان بیضا پایتخت قدیم خزر است . رجوع به بیضا شود.
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) آبی است مر بنی عقیل و معاویةبن عقیل را در نجد. (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام زمینی پر آب و نخل پائین تر از ثاج و بحرین . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) قریه های کوچکی است در قطیف و دارای نخل . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام محلی است نزدیک حمای الربذة. (از معجم البلدان ).