بیضاء
نویسه گردانی:
BYḌAʼ
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) چشمه ٔ آبی است نزدیک بوماریة میان موصل و تل یعفر. (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام چهار قریه بمصر: 1- در کوره ٔ شرقی مصر. 2 - قریه ای که نام دیگرش منیةالحرون و واقع است در نزدیکی المحلة از کوره ٔ ج...
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) شهری در بلاد خزر در پشت باب الابواب . (از معجم البلدان ). همان بیضا پایتخت قدیم خزر است . رجوع به بیضا شود.
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) آبی است مر بنی عقیل و معاویةبن عقیل را در نجد. (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام زمینی پر آب و نخل پائین تر از ثاج و بحرین . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) قریه های کوچکی است در قطیف و دارای نخل . (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) نام محلی است نزدیک حمای الربذة. (از معجم البلدان ).
بیضاء. [ ب َ ] (اِخ ) (الَ ...) نام قوس (کمان ) رسول اﷲ. (امتاع ج 1 ص 105).
ام بیضاء. [ اُم ْ م ِ ب َ ] (ع اِ مرکب ) دیگ . (از لسان العرب ) (ذیل اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دره ٔ بیضاء. [ دَرْ رَ ی ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مروارید سفید. گوهر سپید. || در اصطلاح عرفانی ، عقل اول ، چنانکه آن را روح القدس و عرش...