اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیک

نویسه گردانی: BYK
بیک . [ ب ُی ْ ی َ ](ع اِ) ج ِ بائک . (منتهی الارب ). رجوع به بائک شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
بیک باریس . [ ب َ ] (اِخ ) نام بزرگی از بزرگان قره باغ که بنام او سکه زدند. (از النقود العربیة ص 128).
الیاس بیک . [ اِل ْ ب َ ] (اِخ ) ذوالقدر. حاکم فارس از طرف شاه اسماعیل صفوی . رجوع به تاریخ ادبیات براون ترجمه ٔ رشید یاسمی ج 4 ص 44 شود.
بابوس بیک . ۞ [ ب ُ ب َ ] (اِخ ) یکی از جنگجویان قلعه ٔ ظفر کابل که با همایونشاه پادشاه افغانستان میجنگیدند: ... میرزای مذکور [میرزا کامران...
کلبی بیک . [ ک َ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گندمان است که در بخش بروجن شهرستان شهر کرد واقع است و 608 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
قاسم بیک . [ س ِ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) از امرای بایندری ودائی رستم بیک بن مقصود بیک است . رستم بیک پس از شکست بایسنقر و نشستن بر تخت سلطنت ...
قاسم بیک . [ س ِ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) از بازماندگان حکمرانان قره مان است . وی پس از فتح قره مان در دوره ٔ ابوالفتح سلطان محمدخان ثانی سرکشی ...
قاسم بیک . [ س ِ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) متخلص به قسمی ، خلف عباس بیک ، از امیرزادگان افشار است . بسیار عاشق پیشه بوده . گویند معشوقی داشته مسمی ...
قاسم بیک . [ س ِ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) متخلص به حالتی است . رجوع به حالتی شود.
یعقوب بیک . [ ی َ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) سلطان یعقوب ترکمانی ، پسر اوزون حسن . سومین فرمانروای طایفه ٔ آق قویونلو و پسر اوزون حسن بانی این سلسله ...
منگلی بیک . [ م َ گ ُ ] (اِخ ) یا منکلی بیک یا منکلبک یا منکلی تکین منظور اتابک سنجر شاه بن طغانشاه بن مؤید آیبه است . رجوع به جهانگشای جو...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.