اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پا

نویسه گردانی: PA
پا. (اِخ ) ۞ نام کرسی پادُکاله ۞ از ناحیه ٔ آراس ۞ دارای 652 تن سکنه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
پا در رکاب . [ دَرْ رِ ] (ص مرکب ) سوار. || مهیا و مستعد و آماده ٔ سفر. || دَم ِ نزع که ابتدای سفر آخرت است . (برهان ). محتضر. || هر چیز که...
چرخ سه پا. [ چ َ خ ِس ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح زورخانه ، چرخیدن بطور مخلوط از چرخ پر و چرخ تیز و چرخ جنگلی . (فرهنگ نظام ). رجوع ...
پس پاشدن . [ پ َ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پس پایکی رفتن . بقهقرا رفتن . پس پسکی رفتن . پس رفتن . نکص . نکوص . منکص : اَحجم عَنه ؛ پس پا شد از ...
بی پا و سر. بی پا و سر شدن. سر از پا نشناختن. به اخلاص رسیدن برابر ذوالجلال. /////////////////////////////////////////////////////////////////////////...
کله پا شدن . [ ک َل ْ ل َ /ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، یکباره مریض شدن . (فرهنگ فارسی معین ). بیخود شدن . از حال رفتن . بهم خوردن ...
خمیازه ٔ پا. [ خ َم ْ زَ / زِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سیر کوتاه که ازجهت دفع کاهلی و سستی کنند. (آنندراج ) : در تمنای تو برگرد جهان گرد...
بی سر و پا. [ س َ رُ ] (ص مرکب ) (از: بی + سر + و + پا) فرومایه . نالایق . پست . (یادداشت مؤلف ) : و از این گروهی بی سر و پا که با تست بیمی...
منصرف شدن
کله پا رفتن . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ،سکندری خوردن و به زمین افتادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سخت مس...
پشت پا زدن . [ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) (یا... بر چیزی ) با تحقیر و استخفاف رد کردن . بدور افکندن . رها کردن . چشم پوشیدن . ترک گفتن . ترک دادن . ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۲ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.