گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پرک نویسه گردانی: PRK پرک . [ پ ِ ] (اِ) بوی پیه گداخته . بوی پیه گنده . || بوی ظرف چرب پاک ناشسته و امثال آن . || پلک ِ چشم . (رشیدی ) (جهانگیری ) : نمانم که برهم زند پرک چشم نگویم سخن پیش او جز بخشم . فردوسی (از رشیدی ) (از جهانگیری ).اما در فهرست ولف نیامده است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی پرک هندی پرک هندی . [ پ َ رَ ک ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی است از دسته ٔ ارغوانها و کرم کش است . ۞ رجوع به پرک شود. چرک و پرک چرک و پرک . [ چ ِ ک ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چرک و چپول . چرک و شوخ . شوخ و کثافت . رجوع به چرک و «چرک و چپول » شود. پرک ساس پس پرک ساس پس . [ پْرِ / پ ِ رِ ](اِخ ) ۞ بروایت هرُدوت کبوجیه در سفر مصر «شبی در خواب دید که قاصدی از راه رسید و خبر داد که سمردیس بر تخت س... پرک پادشاه پرک پادشاه . [ ] (اِخ ) حاکم جرجان بعهد سلطنت شاهرخ بن امیر تیمور.چون امیر سید خواجه از عمّال شاهرخ بهواخواهی میرزااسکندر عمر شیخ برخاست ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود