گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پرک نویسه گردانی: PRK پرک . [ پ ِ ] (اِ) بوی پیه گداخته . بوی پیه گنده . || بوی ظرف چرب پاک ناشسته و امثال آن . || پلک ِ چشم . (رشیدی ) (جهانگیری ) : نمانم که برهم زند پرک چشم نگویم سخن پیش او جز بخشم . فردوسی (از رشیدی ) (از جهانگیری ).اما در فهرست ولف نیامده است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی پرک پرک . [ پ َ رَ ] (اِ مصغر) پَرِ خُرد. || کاهوی خرد که به وجین از مزرعه بیرون کنند. || هر یک از برگهای خُرد که مجموع آن گل را مُشکّل س... پرک پرک . [ پ َ رَ ] (اِخ ) رودیست به ماوراءالنهر که شهرک یالاپان در یک فرسنگی آن است . (حدود العالم ). پرک پرک . [ ] (اِخ ) دهی از فارس به هفت فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق کپکان . (فارسنامه ٔ ناصری ). پرک پَرک /park/ لهجه و گویش بختیاری نخِ پرک (نخ پنبهاى تابیده به ضخامتِ یک میلیمتر). شب پرک شب پرک . [ ش َ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) شب پره . (فرهنگ نظام ). مرغ عیسی و به عربی خفاش خوانند. گویند چون او را بکشند و بر زهار کودکان پیش از بلوغ... سه پرک سه پرک . [ س ِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) خطی چند باشد که قماربازان بجهت قماربازی بر زمین کشند. (برهان ) (آنندراج ). شاه پرک شاه پرک . [ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) پروانه . شاپرک . (در تداول مردم قزوین ). || در تداول عوام ، شب پره است و شب پره و شب کور خفاش است . (از یاددا... هوش پرک این واژه افغانی است. لطفآ اگر معنای دقیق آنرا میدانید بنویسید. آتش پرک چهارشنبه سوری در گویش تاجیک؛ آتش پَرَک از آئینهای نوروزی در تاجیکستان است. سه مشعل از چوب درخت سرو روشن میشود و مردم، به خصوص جوانان و دختران از بالا... پرک کردن پرک کردن . [ پ َک ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (در لهجه ٔ کرمان ) نصف کردن . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود