اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پری

نویسه گردانی: PRY
پری . [ پ َ ] (ق ) دوهنگام پیش . دوبار پیش . مخفف پریر است که پریروز (کذا) باشد که روز پیش دیروز است . (برهان قاطع) ۞ . پری ، روز گذشته است (کذا) که مخفف پریر باشد و پریر نیز به یای مجهول است چون یای مجهول و واو مجهول در روزمره ٔ عراقیان بلکه اکثر اهل ایران نمانده و همه معروف شده بمعنی روز گذشته هم به یای معروف خوانند. (غیاث اللغات از سراج اللغات و بهار عجم ) :
حمام بکام انوری بود پری
در وی صنمی بدلبری بود پری .

انوری .


مرد امروزی هم از امروز گوی
از پری ّ و دی ّ و فردا دم مزن .

مغربی .


- پریدوش ؛ دو شب پیش از امشب .
- پریروز، دو روز پیش از امروز .
- پریشب ؛ دو شب پیش از امشب .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پری زدن . [ پ َرْ ری زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول اطفال پریدن و پرواز کردن است .
پری زدگی .[ پ َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) جن زدگی . سفع. صرع .
پری دیده . [ پ َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) جن دیده . پری گرفته .
پری کانت . [ پْری / پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ جنسی از ماهیان اکانتوپتِر ۞ از خانواده ٔ پرسیده ۞ مشتمل بر ماهیان متوسط مستطیل و از فلس های ب...
پری صورت . [ پ َ رَ ] (ص مرکب ) که چهره و سیمای پری دارد. پریروی . پری پیکر. پریرخ . پری رخسار. خوبروی . زیباروی .
پری شکم . [ پ ُ ی ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) بطنة. کظّة. سیری . || آبستنی . حاملگی .
پری سیرت .[ پ َ ری رَ ] (ص مرکب ) که روش و طریقه ٔ پری دارد.
پری پیکر. [ پ َ پ َ / پ ِک َ ] (ص مرکب ) که اندامی چون پری دارد : فریب پری پیکران جوان نخواهد کسی کو بود پهلوان . فردوسی .... و غلام پری پیکر...
پری تکان . [ پ َ رَ ت َ] (اِخ ) نام فریدن اصفهان بپارسی هخامنشی ۞ . پری تکان قدیم با ولایت اصفهان تطبیق میشود و قسمتی را از آن اکنون فری...
پری افسا. [ پ َ اَ ] (نف مرکب ) پری افسای . افسونگر یعنی صاحب تسخیر یاکسی که از برای تسخیر جن افسون خواند. (برهان قاطع).پریسای . پری بند. پریخ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.