اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پول

نویسه گردانی: PWL
پول . (اِخ ) قصبه ای از دهستان زانو سرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 36 هزارگزی جنوب نوشهر و 12 هزارگزی باختری کجور. کوهستانی سردسیر. دارای 2250 تن سکنه . کردی و گیلکی و فارسی زبان و کردها از ایل خواجوند هستند. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ مونج ، محصول آنجا غلات و ارزن و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . عده ای در زمستان بقشلاق حدود شوسه ٔ چالوس برای تهیه چوب و زغال میروند. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نیم پول .(اِ مرکب ) جندک . هشتادیک قران . (یادداشت مؤلف ). واحد وجه و مسکوکی در ایران عهد قاجار. نصف یک پول . هرپول معادل چهار جندک بود. (ا...
واحد پول . [ ح ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی که برای سنجش و شمارش پول به کار میرود: واحدهای پول در حکومت اسلامی عبارت بوده اند از...
پول مول . (اِ مرکب ، از اتباع )از اتباع است . پول و پله . رجوع به پول و پله شود.
پول مون . [ ل ِ م ُ ] (اِخ ) ۞ نام سفیری که فرهاد چهارم پادشاه اشکانی باسکندریه نزد آن تونیوس فرستاد. (ایران باستان ج 3 ص 2374).
خرده پول . [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پول ریز. پولی که قیمتش از واحد پول کمتر است . پول خرد.
هتیه پول . [ ] (هندی ، اِ) همان کلمه ٔ هتیه پور است . (از غیاث اللغات ). رجوع به هتیه پور شود.
تلاشی برای موجه و قانونی جلوه دادن درآمدهایی که از راه های غیرقانونی به دست می آید.
پول پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پول دوست . که بپول علاقه ٔ وافر دارد.
پول خرد. [ ل ِ خ ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول خرده . پول سیاه . پشیز.
پول دوست . (ص مرکب ) که بنقدینه عشق ورزد. || مجازاً زفت و بخیل .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.