پهلوی
نویسه گردانی:
PHLWY
پهلوی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) (قوم ...) پارت . مردم سرزمین پارت . (پرثوه ) و یسمی هذا الصقع [ صقع الجبل ] بلاد البهلویین و هی همدان و ماسبذان و مهرجان قذف و هی الصیمرة و قم و ماه البصره و ماه الکوفه و قرماسین و ماینسب الی الجیل و لیس منه الری و اصبهان و قومس و طبرستان و جرجان و سجستان و کرمان و قزوین و الدیلم . (کتاب البلدان ابن الفقیه ).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
نگاه کنید به: فرهنگ واژه های پهلوی در همین لغتنامه loghatnaameh.org
نگاه کنید به: فرهنگ واژه های پهلوی در همین لغتنامه: loghatnaameh.org
گنبد (به پهلوی: گومبت)[۱] سازهی است معمارانه شبیه نیمکره ای توخالی . تاریخ ساخت گنبد با مواد گوناگون به پیش از تاریخ میرسد. گنبدهای پیش کرده، پیش ر...
واژه نامه پهلوی ـ پارسی در ایران شناسی: واک ب فرهنگ واژه های پهلوی ، گردآوری از دکتر بهرام فره وشی، مکنزی (Mا)، ژاله آموزگار، احمد تفضلی و نیز واژه ها...
تشکیلات سازمانی دربار پهلوی دوم
اشاره در داخل وزارت دربار سازمانهایی وجود داشت که حتی در برخی از امور از خود وزارت دربار و شخص وزیر قدرتمندتر عمل می...
تشکیلات سازمانی دربار پهلوی دوم
اشاره در داخل وزارت دربار سازمانهایی وجود داشت که حتی در برخی از امور از خود وزارت دربار و شخص وزیر قدرتمندتر عمل می...
بیماری لژیونر (به انگلیسی: Legionnaires' disease یا Legionellosis) نوعی از بیماری سینهپهلو (پنومونی) است که توسط باکتریهای گرم منفی هوازی از سرده لژ...
بینی و ریشه واژه ترتیب: قدیمی جدید رای موافق رای مخالف امیرحسین سیاوشی خیابانی١٤:١٤ - ١٤٠٢/٠٦/٠٨خانه پنج در. [ ن َ / ن ِ ی ِ پ َ دَ ] ( ترکیب وصفی ، ا...