اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تار و تنگ

نویسه گردانی: TAR W TNG
تار و تنگ . [رُ ت َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تیره و تار. سخت تیره . تاریک و سخت ۞ :
ز گشت دلیران بر آن دشت جنگ
چو شب گشت آوردگه تار و تنگ .

فردوسی .


- تار و تنگ آوردن ؛ تیره و تار کردن . تاریک و سخت ساختن :
به انبوه لشکر بجنگ آورید
بر ایشان جهان تار و تنگ آورید.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2615).


فرنگیس را چون بچنگ آورم
بچشمش جهان تار و تنگ آورم .

فردوسی (ایضاً ص 739).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تنگ و تار. [ ت َگ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تنگ و تاریک . بی وسعت و بی روشنایی . خلاف فراخ و روشن . محقر و تاریک : غار جهان گرچه تنگ و تار شد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.