اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگ و تار

نویسه گردانی: TNG W TAR
تنگ و تار. [ ت َگ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تنگ و تاریک . بی وسعت و بی روشنایی . خلاف فراخ و روشن . محقر و تاریک :
غار جهان گرچه تنگ و تار شده ست
عقل پسند است یار غار مرا.

ناصرخسرو.


می نبیند آن سفیهانی که ترکی کرده اند
همچو چشم تنگ ترکان ، گور ایشان تنگ و تار.

سنایی (از امثال و حکم دهخدا).


رجوع به ماده ٔ بعد و تنگ و همچنین تار و دیگر ترکیبهای این دو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تار و تنگ . [رُ ت َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تیره و تار. سخت تیره . تاریک و سخت ۞ : ز گشت دلیران بر آن دشت جنگ چو شب گشت آوردگه تار و تنگ ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.