تبان
نویسه گردانی:
TBAN
تبان . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) البصری . از مردم بصره که به بغداد رفت و در آنجا از مروبن مرزوق و عمربن الحصین و محمدبن ابی بکر المقدمی حدیث کرد و ابوعمروبن السماک الدقاق و ابوالعباس محمدبن احمدبن عبداﷲ از وی روایت کرده اند. (انساب سمعانی ورق 103 الف ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
آل تبان . [ ل ِ ت َب ْ با ] (اِخ ) تبانیان . نام خانواده ای ازنژاد امام ابوالعباس تبانی ، شاگرد ابویوسف قاضی معاصر هارون الرشید عباسی است . از ...
بنان تبان . [ ب َ ن ِ ت َب ْ با ] (اِخ ) از کسانی است که آیه ٔ «تنزل علی کل افّاک اثیم » (قرآن 222/26). در شأن اوبوده است . رجوع به تنقی...
دال طبان . [ ] (اِخ ) مصطفی پاشا. رجوع به مصطفی پاشا و نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.