تبانی
نویسه گردانی:
TBANY
تبانی . [ ت ُب ْ با ] (اِخ ) حسین بن احمدبن علی بن محمدبن یعقوب الواسطی مکنی به ابوعبداﷲ معروف به ابن تبان که از وی ابومسعود احمدبن محمدبن علی بن عبداﷲ النحلی (کذا) الرازی الحافظ روایت کرده است . (انساب سمعانی ورق 103). رجوع به تاج العروس ج 9 صص 152-153 شود.
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
تبانی . [ ت ِ / ت َب ْ با ](اِخ ) تمام بن غالب بن عمروبن بناء موسی قرطبی مکنی به ابوغالب و ابن التبانی ، لغوی کوفی مالکی است ، و در 436 هَ ...
تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) جلال الدین رسولابن احمدبن یوسف که در سال 792 هَ . ق . درگذشته است . او راست : حاشیه ای بر ایضاح ابن حاجب . (کشف ...
تبانی . [ ت َ ] (اِخ ) حسین بن احمدبن علی بن محمدالتبانی مکنی به ابوعبداﷲ. وی از ابوالفتح احمدبن الحسن بن سهل ... البصری الواعظ و ابوالحسن ...
تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) شرف الدین یعقوب بن ادریس بن عبداﷲ نیکدهی رومی حنفی معروف به قره یعقوب ساکن لاندره (844 - 879 هَ . ق .). او راس...
تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) شیخ جلال الدین التبانی ، از مردم تَبّانَة است . مردی دانشمند و پسر وی یعقوب از اصحاب حافظبن حجر بود. (از تاج العر...
تبانی . [ ت ُ ] (اِخ ) موسی بن حفص بن نوح بن محمدبن موسی التبانی الکِسّی ۞ مکنی به ابوهارون که برای کسب علم به حجاز و عراق رفت . ......
این واژه در عربی التبنی áttabannay (عقدی که میان دو کسی پیوند پدری و فرزندی پدید می آورد. فرهنگ عربی ـ فارسی لاروس) بوده که الف و لام آغاز آن در گویش ...
امام تبانی . [ اِ ت َب ْ با ] (اِخ ) مکنی به ابوصادق . دانشمندی از آل تبان حفید ابوالعباس تبانی ، معاصر غزنویان . رجوع به آل تبان شود.
حسین تبانی . [ ح ُ س َ ن ِ ت ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن تبان . رجوع به تبانی شود.